در سکوت کویر دلم،
امواج،در تلاطم فریادند.
فریادی از جنس توپ کوچکی که به شیشه ای خاکستری میخورد و می شکند...
و تلاطمی از جنس باد که غبار سنگینی بر تارک قلبم می فشاند!
کویر دلتنگی ام به وسعت آسمان است.آسمانی که رعدش،جهش درد ست و برقش دوری از یار...
آسمانی که فریادش،وسعت زمین را پر میکند از وحشت و گریه اش سیلابی از روشنی را بر پهنای خاک می گستراند و گریه ای که رود را خروشان و رشد گیاه را سرعتی عجیب می بخشد.
خداوندا !
...کدامین گیاه وجود خاکی ام در حال ریشه دواندن بر قلب خسته ام ست که وسعت سیلابش،کویر وجودم را سیراب میکند از...!!!
امواج پرتلاطم دلم،صخره های وجودم را جریحه دار کرده و صدف های زیبای تشنه را غرق در خاک...
سلام وبلاگ قشنگی داری دوست عزیز اگه واسه وبلاگ خود بنر یا لوگو یا هدر خواستید به وب من سر بزن و سفارش خودتونو در قسمت نطرات بگید با تشکر
قشنگ بود اما کاش بخونی و نظر بدی... ممنون
همه مرا به خنده های با صدا می شناسند ، این بالش بیچاره ، به گریه های بی صدا !
مهدیهههههههههههههههههه؟